مامانی چه خوب شده که هوا داره گرم میشه هیکلی نشون بدیم دیگه
وای بابایی ببخشید روم به دیوار تقصیر این آقا طاهاست که دستش بر نمی داره
مامانی عزیزدلم آقا طاها نوه ی عموی من هستش اون فقط 20 روز از تو بزرگتره ...
نویسنده :
مامان فرزانه
20:34
گفتم یکی میخواد بیاد خونمون که من این لباسو پوشیدم
چه لباس قشنگی مگه کی میخواد بیاد
دیگه من هرچی هیچی نمی گم داری پرو میشی
وای چه عروسکی دارم دلت بسوزه
دلبندم وقتی رفته بودیم اصفهان این عروسک را مامان جون بهت داد خیلی خوشگه مگه نه ...
نویسنده :
مامان فرزانه
19:32
چکار کنم دیگه چیزی گیر نمی یاد
دخملی من تاز یاد گرفته دستش رو توی دهنش ببره ...
نویسنده :
مامان فرزانه
19:30